عطر شالیزار
عطر شالیزار

عطر شالیزار

روحی

تقدیم به روح برادرم

آن سینه خسته...

روزی عده ای از حوالی دلتنگی آمدند

با خوشه های درو شده

و سنگینی خشمشان را

شانه های تکیده برادرم تحمل کرد.

فردا روز

بر شانه هامان

عمر از دست رفته برادر م تشییع شد.

خاکی کنار رفت

و برای همیشه

دست مهربان برادرم

از نوازش شمعدانی ها بی نصیب شد.

روزی عده ای که چشمانشان رنگ دریا داشت ،

سراغ تو را از اهالی کوچه بالا گرفتند

و بعد از آن

دیگر هیچکس تو را ندید . . .

ما ماندیم

و خاطراتی از دوردست ها

که گهگاهی

ذهن ما را برای یادآوری چهره تو

به کنکاش وا می دارد.

روزی عده ای

سکوت کردند

و باغ پر شد از شقایقهای سفید

که سرخی شان را دم سحرگاه به آسمان بخشیده بودند

تا سخاوت را به ما بفهمانند .

عده ای از همین اهالی عاشق بی نشان . . .

نظرات 1 + ارسال نظر
mostafa 1391,06,23 ساعت 15:53

ey janam rohesh shad .omidvaram hamishe shado salamat bashid dar kenare khanevade

تشکر -در دل بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد