عطر شالیزار
عطر شالیزار

عطر شالیزار

روحی

چهاردهمین شعر از دفتر «ماهیچ، مانگاه»

                   



امشب
در یک خواب عجیب


رو به سمت کلمات
باز خواهد شد.
باد چیزی خواهد گفت.
سیب خواهد افتاد،
روی اوصاف زمین خواهد غلتید،
تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت.
سقف یک وهم فرو خواهد ریخت.
چشم
هوش محزون نباتی را خواهد دید.
پیچکی دور تماشای خدا خواهد پیچید.
راز ، سر خواهد رفت.
ریشه زهد زمان خواهد پوسید.
سر راه ظلمات
لبه صحبت آب
برق خواهد زد ،
باطن آینه خواهد فهمید.

امشب
ساقه معنی را


وزش دوست تکان خواهد داد،
بهت پرپر خواهد شد.

ته شب ، یک حشره
قسمت خرم تنهایی را

تجربه خواهد کرد.
داخل واژه صبح
صبح خواهد شد.
 

سهراب سپهری

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرشاد قرباندوست 1391,10,19 ساعت 10:37

سلام. چه عجب شد که بعد از پرداختن به محورها و موضوعات تخصصی بانکی از سهراب سپهری یاد کردی؟؟؟ تا جایی که من میدونم سهراب با بانک رابطه خوبی نداشت، فقط یک جا از بانک حرف زده، آنجا که گفته:
ساده باید بود/ چه در باجه بانک، چه در زیر درخت/
بهر حال دمت گرم که از سهراب یاد کردی.

سلام -خسته نباشید -حق دارید متاسفانه یا خوشبختانه بر اساس تخصص شغلی بنا به درخواست همکاران و دوستان بوده که اینجوری مطالب بارگذاری شده است.
چشم حتما نظر شما موثر واقع خواهد شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد