عطر شالیزار
عطر شالیزار

عطر شالیزار

روحی

کلمات قصار


حتی تاریک ترین شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید .

( روزهای خوب خواهند آمد. . .)

 

Ø                        اگر می خواهید بدترین نوع پشیمانی را تجربه کنید

وقتی عصبانی هستید صحبت کنید .

 

Ø                        هیچ کس را در زندگیتان ملامت نکنید

آدمهای خوب برایتان شادی می آورند . آدمهای بد، تجربه .   بدترین ها ، درس عبرت می شوند  و  بهترین ها ، خاطره .

 

Ø                        رسیدن فردا برای هیچکس حتمی نیست

پس آنقدر برقصید تا پاهایتان اذیت شود ، به کسانی که دوستشان دارید ابراز عشق کنید ، چرا که شاید فردا هرگز نیاید .

 

 

هرگز تسلیم نشوید

معجزه ها هر روز رخ می دهند . شاید فردا ، روز شما باشد . . .

 

Ø                        تنها ایستادن ، نشانه بی کس بودن نیست

بلکه یعنی آنقدر قوی هستم که به تنهایی از عهده مشکلات برآیم .

 

Ø                        سکوت و لبخند دو ابزار قدرتمندند

لبخند راهی است برای حل بسیاری از مشکلات. سکوت روشی است برای اجتناب از مشکلات بسیار .

 

Ø                     خبر بد : نمی توانید مردم را مجبور کنیددوستتان داشته باشند، عاشقتان باشند، تائیدتان کنند، قبولتان کنند، یا با شما خوب باشند. از عهده کنترل کردن آنها هم بر نمی آیید.

خبر خوب : هیچ مهم نیست .

 

رویای شما تاریخ اننقضاء ندارد

نفس عمیق بکشید، و دوباره تلاش کنید .

Ø                        وقتی کسی به شما نیاز دارد ، گفتن کلمه "گرفتارم" بسیار آسان است .

اما وقتی شما به کسی نیاز دارید ، شنیدن "گرفتارم" بسیار دردناک است .

 

Ø                        طوری لبخند بزنید که گویی هرگز گریه نکرده اید ، طوری بجنگید که گویی هرگز شکست نخورده اید ، طوری زندگی کنید که گویی امروز آخرین روز عمرتان است .

 

Ø                        چنان قوی باشید که از آدم های نالایق بگذرید و آنقدر صبور که برای آدم های لایق به انتظار بنشینید .

 

Ø                        هرگز بخاطر ابراز احساسات عذر خواهی نکنید، هرگز از اینکه خود واقعیتان هستید افسوس نخورید

کسانی که به زندگی شما تعلق دارند در هر شرایطی دوستتان خواهند داشت.

 

سال نو ...مبارک

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.

یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند.

یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم.

که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد

یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم.

چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.

آرزوی بزرگ


آرزوی بزرگ

 

همه درصف ایستاده بودند و به نوبت آرزوهایشان را می گفتند. بعضی ها

آرزوهای خیلی بزرگی داشتند. بعضی ها هم آرزوهای بسیار کوچک و پست!

نوبت به او رسید. از او پرسیدند: چه آرزویی داری؟


گفت : می خواهم همیشه به دیگران یاد بدهم، بی آنکه مدعی دانستن

دانایی باشم. پذیرفته شد! گفتند چشمانت را ببند! چشمانش را بست.

 

وقتی چشمانش را باز کرد، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده

است! با خود اندیشید: حتما اشتباهی رخ داده، من که این را نخواسته بودم.

 

سالها گذشت. روزی داغی اره را بر روی کمر خود حس کرد. بازاندیشید: عمر

به پایان رسید و من بهره خویش را از زندگی نگرفتم! با فریادی غمبار سقوط

کرد. نفهمید چه مدت خواب بود یا بیهوش! با صدایی غریب؛ که از روی تنش

بلند می شد؛ به هوش آمد. تخته سیاهی بر دیوار کلاسی شده بود.