حتی تاریک ترین شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید .
( روزهای خوب خواهند آمد. . .)
Ø اگر می خواهید بدترین نوع پشیمانی را تجربه کنید
وقتی عصبانی هستید صحبت کنید .
Ø هیچ کس را در زندگیتان ملامت نکنید
آدمهای خوب برایتان شادی می آورند . آدمهای بد، تجربه . بدترین ها ، درس عبرت می شوند و بهترین ها ، خاطره .
Ø رسیدن فردا برای هیچکس حتمی نیست
پس آنقدر برقصید تا پاهایتان اذیت شود ، به کسانی که دوستشان دارید ابراز عشق کنید ، چرا که شاید فردا هرگز نیاید .
هرگز تسلیم نشوید
معجزه ها هر روز رخ می دهند . شاید فردا ، روز شما باشد . . .
Ø تنها ایستادن ، نشانه بی کس بودن نیست
بلکه یعنی آنقدر قوی هستم که به تنهایی از عهده مشکلات برآیم .
Ø سکوت و لبخند دو ابزار قدرتمندند
لبخند راهی است برای حل بسیاری از مشکلات. سکوت روشی است برای اجتناب از مشکلات بسیار .
Ø خبر بد : نمی توانید مردم را مجبور کنیددوستتان داشته باشند، عاشقتان باشند، تائیدتان کنند، قبولتان کنند، یا با شما خوب باشند. از عهده کنترل کردن آنها هم بر نمی آیید.
خبر خوب : هیچ مهم نیست .
رویای شما تاریخ اننقضاء ندارد
نفس عمیق بکشید، و دوباره تلاش کنید .
Ø وقتی کسی به شما نیاز دارد ، گفتن کلمه "گرفتارم" بسیار آسان است .
اما وقتی شما به کسی نیاز دارید ، شنیدن "گرفتارم" بسیار دردناک است .
Ø طوری لبخند بزنید که گویی هرگز گریه نکرده اید ، طوری بجنگید که گویی هرگز شکست نخورده اید ، طوری زندگی کنید که گویی امروز آخرین روز عمرتان است .
Ø چنان قوی باشید که از آدم های نالایق بگذرید و آنقدر صبور که برای آدم های لایق به انتظار بنشینید .
Ø هرگز بخاطر ابراز احساسات عذر خواهی نکنید، هرگز از اینکه خود واقعیتان هستید افسوس نخورید
کسانی که به زندگی شما تعلق دارند در هر شرایطی دوستتان خواهند داشت.
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند.
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم.
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم.
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.
آرزوی بزرگ
همه درصف ایستاده بودند و به نوبت آرزوهایشان را می گفتند. بعضی ها
آرزوهای خیلی بزرگی داشتند. بعضی ها هم آرزوهای بسیار کوچک و پست!
نوبت به او رسید. از او پرسیدند: چه آرزویی داری؟
گفت : می خواهم همیشه به دیگران یاد بدهم، بی آنکه مدعی
دانستن
دانایی باشم. پذیرفته شد! گفتند چشمانت را ببند! چشمانش را بست.
وقتی چشمانش را باز کرد، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده
است! با خود اندیشید: حتما اشتباهی رخ داده، من که این را نخواسته بودم.
سالها گذشت. روزی داغی اره را بر روی کمر خود حس کرد. بازاندیشید: عمر
به پایان رسید و من بهره خویش را از زندگی نگرفتم! با فریادی غمبار سقوط
کرد. نفهمید چه مدت خواب بود یا بیهوش! با صدایی غریب؛ که از روی تنش
بلند می شد؛ به هوش آمد. تخته سیاهی بر دیوار کلاسی شده بود.
کلمه ها بر احساسها و اندیشه ها تاثیر میگذارند.
بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم.
نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم.
بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود.
نگوییم : گرفتارم.
بگوییم : راست میگی؟ راستی؟
نگوییم : دروغ نگو.
بگوییم : خدا سلامتی بده.
نگوییم : خدا بد نده.
بگوییم : هدیه برای شما.
نگوییم : قابل ندارد.
بگوییم : با تجربه شده.
نگوییم : شکست خورده.
بگوییم: قشنگ نیست.
نگوییم : زشت است.
بگوییم: خوب هستم.
نگوییم: بد نیست.
بگوییم : مناسب من نیست.
نگوییم : به درد من نمیخورد.
بگوییم : با این کار چه لذتی میبری؟
نگوییم : چرا اذیت میکنی؟
بگوییم : شاد و پر انرژی باشید.
نگوییم : خسته نباشید.
بگوییم: من.
نگوییم: اینجانب.
بگوییم: دوست ندارم.
نگوییم: متنفرم.
بگوییم: آسان نیست.
نگوییم: دشوار است.
بگوییم : بفرمایید.
نگوییم : در خدمت هستم.
بگوییم : خیلی راحت نبود.
نگوییم : جانم به لبم رسید.
بگوییم : مسئله را خودم حل میکنم.
نگوییم : مسئله ربطی به تو ندارد.
آخر این هفته جشن ازدواج ما به پاست
با حضور گرم خود در آن صفا جاری کنید
ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است
لطفا از آوردن اطفال َخودداری کنید
بر شکم صابون زده ،آماده سازیدش قشنگ
معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید
تا مفصل توی آن جشن عزیز وباشکوه
با غذا و میوه آن جشن افطاری کنید
البته خیلی نباید هول و پرخور بود،هان!
پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
میوه،شیرینی،شب پاتختی مان هم لازم است
پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید
گرکسی با میوه دارد می نماید خودکشی
دل به حال ما و او سوزانده،اخطاری کنید
موقع کادو خریدن چرب باشد کادوتان
پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هر چه باشد نسبت قومی تان نزدیکتر
هدیه را هم چرب تر ز روی ناچاری کنید
در امور زندگی ، دینار اگر باشد حساب
کادو نوعی بخشش است،آن را سه خرواری کنید
گرم باید کرد مجلس را از این رو گاه گاه
چون بخاری بهر تنظیم دما کاری کنید
کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟
با موبایل خود مبادا فیلم برداری کنید
در نهایت مجلس مارا مزین با حضور
بی ادا و منت و هرگونه اطواری کنید
کتاب: «تائو ت ِ چنگ»نوشته: لائوتسههیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست.با این حال برای حل کردن آنچه سخت است، چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد.نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت.همه این را می دانند ولی کمتر کسی به آن عمل می کند.انسان، نرم و لطیف زاده می شود و به هنگام مرگ خشک و سخت می شود.گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرندو به هنگام مرگ خشک و شکننده.پس هر که سخت و خشک است، مرگش نزدیک شدهو هر که نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.آرام زندگی کن!هرگز با طبیعت یا همجنسان خود ستیزه مکن و گزند را با مهربانی تلافی کن.
یاد دارم ....
یاد دارم یک غروب سرد سرد / میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد
دوره گردم کهنه قالی میخرم / دست دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم / گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست / عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول سال است و نان در سفره نیست / ای خدا شکرت ولی این زندگیست
بوی نان تازه هوش مارا برده بود / اتفاقا مادرم هم روزه بود
دیدم چهره اش لک برداشته / دست زیبایش ترک برداشته
سوختم دیدم که بابا پیر بود / بدتر از او خواهرم دلگیر بود
باز آواز درشت دوره گرد / پرده ی اندیشه ام را پاره کرد
دوره گردم کهنه قالی میخرم / کاسه و ظرف سفالی میخرم
خواهرم بی روسری بیرون دوید / گفت آقا سفره خالی میخرید؟
عمر دنیا به سر آمد که صبا می میرد
ورنه آتشکده ی عشق کجا می میرد
صبر کردم به همه داغ عزیزان یا رب
این صبوری نتوانم که صبا می میرد
غسلش از اشک دهید و کفن از آب کنید
این عزیزی است که با وی دل ما می میرد
به غم انگیز ترین نوحه بنالی ای دل
که دل انگیز ترین نغمه سرا می میرد
دگر آوازه ی بلقیس و سلیمان هیهات
هد هد خوش خبر شهر سبا می میرد
شمع دلها همه گو اشک شو از دیده بریز
کاخرین کوکبه ی ذوق و صفا می میرد
خود در آفاق مگر چشم خدابینی نیست
کاین همه مظهر آیات خدا می میرد
هر کجا درد و غمی هست بمیرد به دوا
این چه دردی است خدایا که دوا می میرد
قدما زنده بدو بود خدا را یاران
هم صبا می رود و هم قدما می میرد
از گریبان غم و ماتم سنتور ” حبیب “
سر نیاورده برون ساز ” صبا “ می میرد
عمر ” شهنازی “ و استاد ” عبادی “ باقی
قمریان زنده اگر بلبل ما می میرد
ضرب ” تهرانی “ و آواز ” بنان “ را برسید
گو کجایید که استاد شما می میرد
آخر این شور و نوا بدرقه ی راه صبا
که هنر می رود و شور و نوا می میرد
از وفاداری این قبله ی ارباب هنر
رخ نتابید خدا را که وفا می میرد
از محیط خفقان آور تهران پرسید
که هنر پیشه اش از غصه چرا می میرد
عمر جاوید به هر بی هنر ارزانی نیست
علت آن است که خود آب بقا می میرد
مرگ و میری عجب افتاد در آفاق هنر
که همه شاهد انگشت نما می میرد
مردن مرد هنرمند نه چندان دردست
این قضایی است که هر شاه و گدا می میرد
لیکن آن جا که غرض روی هنر پرده کشید
دین و دل می رمد و ذوق و ذکاء می میرد
باغبان تا سر مهرش همه با هرزه گیاست
گل خزان می شود و مهر گیاه می میرد
رنج هایی همه بیهوده که در آخر کار
عشق می ماند و هر حرص و هوا می میرد
” شهریارا “ نه صبا مرده خدا را بس کن
آن که شد زنده ی جاوید کجا می میرد
"شهریار"
از دیوان شهریار
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی می روم تا که به صاحبنظری باز رسم دلِ چون آینة اهل صفا می شکنند سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن شهریارا غم آوراگی و در بدری |
رفتم ازکوی تو لیکن عقب سرنگران تو بمان و دگران وای بحال دگران محرم ما نبود دیدة کوته نظران که ز خود بی خبرند این زخدا بی خبران کاین بود عاقبت کار جهان گذران شورها در دلم انگیخته چون نوسفران |
روزی مردی از خدا دو چیز درخواست نمود : یک گل و یک پروانه.امّا چیزی که خدا در عوض به او بخشید ، یک کاکتوس بود و یک کرم .
There was a man who asked god for a flower and a butterfly. But instead God gave him a cactus and a caterpillar
مرد غمگین شد. او نمی توانست درک کند که چرا درخواستش به درستس اجابت نشده. با خود اندیشید : خب ، خدا بندگان زیادی دارد که باید به همه ی آنها توجّه کند و مراقب شان باشد. و تصمیم گرفت که دیگر در این باره سوالی نپرسد
The man was sad. he didn`t understand why his request was mistaken. then he thought : oh well , God has too many people to care for. and decided not to question
بعد از مدتی مرد تصمیم گرفت به سراغ همان چیز هایی برود که از خدا خواسته بود و حالا به کلی فراموش شان کرده بود. در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر از خاک ، گلی بسیار زیبا روئیده است و آن کرم زشت به پروانه ای زیبا تبدیل شده است
After sometime , man went to check up on his request that had left forgotten. to his surprise , from the thorny and ugly cactus a beautiful flower had grown and the unsightly caterpillar had been transformed into the most beautiful butterfly
خدا همیشه کارها را به بهترین نحو انجام می دهد. راه خدا همواره بهترین راه است ، اگر چه به نظر ما غلط بیاید. اگر از خدا چیزی خواستید و چیز دیگری دریافت کردید ، به او اعتماد کنید. مطمئن باشید آنچه را که نیاز دارید ، همواره در مناسب ترین زمان به شما می بخشد
God always does things right. his way is ALWAYS the best way , even if to us it seem all wrong. if you asked god for one thing and receive another , TRUST. you can be sure that He will always give you what you need at the appropriate time
آنچه می خواهید ، همیشه آن چیزی نیست که نیاز دارید ! خدا هیچگاه به درخواست های ما بی توجّهی نمی کند ، پس بدون هیچ شک و تردید یا گله و شکایتی به او روی آورید
What you want , is not always what you need! God never fails to grant our petitions , so keep on going for Him without doubting or murmuring
خداوند بهترین چیز ها را به کسانی می بخشد که انتخاب ها را به او واگذار می کنند
God gives the very best to those who leave the choices up to him
منبع : وبلاگ عشق فقط عشق خدا
نحوه شکار ماهی بوسیله تکه نانی به عنوان" طعمه " این بار انسان صیاد نیست!!!در نوع خودش جالب توجه است !لطفا نگاه کنید.
هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:
ثروت، بدون زحمت- لذت،بدون وجدان- دانش،بدون شخصیت
تجارت ،بدون اخلاق- علم ،بدون انسانیت
عبادت،بدون ایثار
سیاست ،بدون شرافت
وقتی یکی از درهای شادی بسته می شود،در دیگری باز می شود،ولی اغلب،ما آن قدر به در بسته نگاه می کنیم،که در باز شده را نمی بینیم.
- آدمهای بزرگ درباره ایدهها سخن میگویند؛ آدمهای متوسط درباره چیزها سخن میگویند و آدمهای کوچک پشت سر دیگران سخن میگویند.
- آدمهای بزرگ درد دیگران را دارند؛ آدمهای متوسط درد خودشان را دارند و آدمهای
کوچک بیدردند.
- آدمهای بزرگ عظمت دیگران را میبینند؛ آدمهای متوسط به دنبال عظمت خود هستند و
آدمهای کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران میبینند.
- آدمهای بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند؛ آدمهای متوسط به دنبال کسب دانش هستند و
آدمهای کوچک به دنبال کسب سواد هستند.
- آدمهای بزرگ به دنبال طرح پرسشهای بیپاسخ هستند؛ آدمهای متوسط پرسشهایی میپرسند
که پاسخ دارد و آدمهای کوچک میپندارند پاسخ همه پرسشها را میدانند.
- آدمهای بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند؛ آدمهای متوسط به دنبال حل مسئله هستند
و آدمهای کوچک مسئله ندارند.
- آدمهای بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمیگزینند؛ آدمهای متوسط گاه سکوت را بر
سخن گفتن ترجیح میدهند و آدمهای کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود میگیرند
صائقه به قلل بزرگ اصابت میکند .
اشخاص بزرگ و با همت به کوه مانند، هر چه به ایشان نزدیک شوی عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند که چون کمی به آنان نزدیک شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکار سازند. گوته