عطر شالیزار
عطر شالیزار

عطر شالیزار

روحی

بزرگان...

                  

کلمات قصار


حتی تاریک ترین شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید .

( روزهای خوب خواهند آمد. . .)

 

Ø                        اگر می خواهید بدترین نوع پشیمانی را تجربه کنید

وقتی عصبانی هستید صحبت کنید .

 

Ø                        هیچ کس را در زندگیتان ملامت نکنید

آدمهای خوب برایتان شادی می آورند . آدمهای بد، تجربه .   بدترین ها ، درس عبرت می شوند  و  بهترین ها ، خاطره .

 

Ø                        رسیدن فردا برای هیچکس حتمی نیست

پس آنقدر برقصید تا پاهایتان اذیت شود ، به کسانی که دوستشان دارید ابراز عشق کنید ، چرا که شاید فردا هرگز نیاید .

 

 

هرگز تسلیم نشوید

معجزه ها هر روز رخ می دهند . شاید فردا ، روز شما باشد . . .

 

Ø                        تنها ایستادن ، نشانه بی کس بودن نیست

بلکه یعنی آنقدر قوی هستم که به تنهایی از عهده مشکلات برآیم .

 

Ø                        سکوت و لبخند دو ابزار قدرتمندند

لبخند راهی است برای حل بسیاری از مشکلات. سکوت روشی است برای اجتناب از مشکلات بسیار .

 

Ø                     خبر بد : نمی توانید مردم را مجبور کنیددوستتان داشته باشند، عاشقتان باشند، تائیدتان کنند، قبولتان کنند، یا با شما خوب باشند. از عهده کنترل کردن آنها هم بر نمی آیید.

خبر خوب : هیچ مهم نیست .

 

رویای شما تاریخ اننقضاء ندارد

نفس عمیق بکشید، و دوباره تلاش کنید .

Ø                        وقتی کسی به شما نیاز دارد ، گفتن کلمه "گرفتارم" بسیار آسان است .

اما وقتی شما به کسی نیاز دارید ، شنیدن "گرفتارم" بسیار دردناک است .

 

Ø                        طوری لبخند بزنید که گویی هرگز گریه نکرده اید ، طوری بجنگید که گویی هرگز شکست نخورده اید ، طوری زندگی کنید که گویی امروز آخرین روز عمرتان است .

 

Ø                        چنان قوی باشید که از آدم های نالایق بگذرید و آنقدر صبور که برای آدم های لایق به انتظار بنشینید .

 

Ø                        هرگز بخاطر ابراز احساسات عذر خواهی نکنید، هرگز از اینکه خود واقعیتان هستید افسوس نخورید

کسانی که به زندگی شما تعلق دارند در هر شرایطی دوستتان خواهند داشت.

 

سال نو ...مبارک

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.

یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند.

یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم.

که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد

یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم.

چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.

آرزوی بزرگ


آرزوی بزرگ

 

همه درصف ایستاده بودند و به نوبت آرزوهایشان را می گفتند. بعضی ها

آرزوهای خیلی بزرگی داشتند. بعضی ها هم آرزوهای بسیار کوچک و پست!

نوبت به او رسید. از او پرسیدند: چه آرزویی داری؟


گفت : می خواهم همیشه به دیگران یاد بدهم، بی آنکه مدعی دانستن

دانایی باشم. پذیرفته شد! گفتند چشمانت را ببند! چشمانش را بست.

 

وقتی چشمانش را باز کرد، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده

است! با خود اندیشید: حتما اشتباهی رخ داده، من که این را نخواسته بودم.

 

سالها گذشت. روزی داغی اره را بر روی کمر خود حس کرد. بازاندیشید: عمر

به پایان رسید و من بهره خویش را از زندگی نگرفتم! با فریادی غمبار سقوط

کرد. نفهمید چه مدت خواب بود یا بیهوش! با صدایی غریب؛ که از روی تنش

بلند می شد؛ به هوش آمد. تخته سیاهی بر دیوار کلاسی شده بود.

چه بگوییم، چه نگوییم


کلمه ها بر احساسها و اندیشه ها تاثیر می‌گذارند.


بگوییم :  از اینکه وقت خود را در اختیار  من گذاشتید متشکرم.

نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم.


بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود.

نگوییم : گرفتارم.


بگوییم : راست می‌گی؟ راستی؟

نگوییم : دروغ نگو.


بگوییم :  خدا  سلامتی بده.

نگوییم :  خدا بد نده.


بگوییم : هدیه برای شما.

نگوییم :  قابل ندارد.


بگوییم : با تجربه شده.

نگوییم :  شکست خورده.


بگوییم: قشنگ نیست.

نگوییم : زشت است.


بگوییم: خوب هستم.

نگوییم: بد نیست.


بگوییم : مناسب من نیست.

نگوییم : به درد من نمی‌خورد.


بگوییم : با این کار چه لذتی می‌بری؟

نگوییم : چرا اذیت می‌کنی؟


بگوییم : شاد و پر انرژی باشید.

نگوییم : خسته نباشید.


بگوییم: من.

نگوییم: اینجانب.


بگوییم: دوست ندارم.

نگوییم: متنفرم.


بگوییم: آسان نیست.

نگوییم: دشوار است.


بگوییم : بفرمایید.

نگوییم : در خدمت هستم.


بگوییم : خیلی راحت نبود.

نگوییم : جانم به لبم رسید.


بگوییم : مسئله را خودم حل می‌کنم.

نگوییم : مسئله ربطی به تو ندارد.

متن جالب یک کارت عروسی!!!


آخر این هفته جشن ازدواج ما به پاست 

با حضور گرم خود در آن صفا جاری کنید 

ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است 

لطفا از آوردن اطفال َخودداری کنید 

بر شکم صابون زده ،آماده سازیدش قشنگ 

معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید 

تا مفصل توی آن جشن عزیز وباشکوه 

با غذا و میوه آن جشن افطاری کنید 

البته خیلی نباید هول و پرخور بود،هان! 

پیش فامیل مقابل آبروداری کنید 

میوه،شیرینی،شب پاتختی مان هم لازم است 

پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید 

گرکسی با میوه دارد می نماید خودکشی 

دل به حال ما و او سوزانده،اخطاری کنید 

موقع کادو خریدن چرب باشد کادوتان 

پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید 

هر چه باشد نسبت قومی تان نزدیکتر 

هدیه را هم چرب تر ز روی ناچاری کنید 

در امور زندگی ، دینار اگر باشد حساب 

کادو نوعی بخشش است،آن را سه خرواری کنید 

گرم باید کرد مجلس را از این رو گاه گاه 

چون بخاری بهر تنظیم دما کاری کنید 

کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟ 

با موبایل خود مبادا فیلم برداری کنید 

در نهایت مجلس مارا مزین با حضور 

بی ادا و منت و هرگونه اطواری کنید

نرمی ...


کتاب: «تائو ت ِ چنگ»
نوشته: لائوتسه

هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست.
با این حال برای حل کردن آنچه سخت است، چیز دیگری ‌یارای مقابله با آب را ندارد.
نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت.
همه این را می دانند ولی کمتر کسی به آن عمل می کند.
انسان، نرم و لطیف زاده می شود و به هنگام مرگ خشک و سخت می شود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرند
و به هنگام مرگ خشک و شکننده.
پس هر که سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده
و هر که نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.
آرام زندگی کن!
هرگز با طبیعت‌ یا همجنسان خود ستیزه مکن و گزند را با مهربانی تلافی کن.

یاد دارم - پروین اعتصامی

َ

 یاد دارم ....



یاد دارم یک غروب سرد سرد  /  میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد

دوره گردم کهنه قالی میخرم  /  دست دوم جنس عالی میخرم

کاسه و ظرف سفالی میخرم  /  گر نداری کوزه خالی میخرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست  /  عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول سال است و نان در سفره نیست  /  ای خدا شکرت ولی این زندگیست

بوی نان تازه هوش مارا برده بود  /  اتفاقا مادرم هم روزه بود

دیدم چهره اش لک برداشته  /  دست زیبایش ترک برداشته

سوختم دیدم که بابا پیر بود  /  بدتر از او خواهرم دلگیر بود

باز آواز درشت دوره گرد  /  پرده ی اندیشه ام را پاره کرد

دوره گردم کهنه قالی میخرم  /  کاسه و ظرف سفالی میخرم

خواهرم بی روسری بیرون دوید  /  گفت آقا سفره خالی میخرید؟

صبا میمیرد...


این شعر را استاد شهریار بعد از مرگ استاد ابوالحسن صبا که از اساتید بزرگ موسیقی اصیل ایران است سروده :

عمر دنیا به سر آمد که صبا می میرد
ورنه آتشکده ی عشق کجا می میرد

صبر کردم به همه داغ عزیزان یا رب
این صبوری نتوانم که صبا می میرد

غسلش از اشک دهید و کفن از آب کنید
این عزیزی است که با وی دل ما می میرد

به غم انگیز ترین نوحه بنالی ای دل
که دل انگیز ترین نغمه سرا می میرد

دگر آوازه ی بلقیس و سلیمان هیهات
هد هد خوش خبر شهر سبا می میرد

شمع دلها همه گو اشک شو از دیده بریز
کاخرین کوکبه ی ذوق و صفا می میرد

خود در آفاق مگر چشم خدابینی نیست
کاین همه مظهر آیات خدا می میرد

هر کجا درد و غمی هست بمیرد به دوا
این چه دردی است خدایا که دوا می میرد

قدما زنده بدو بود خدا را یاران
هم صبا می رود و هم قدما می میرد

از گریبان غم و ماتم سنتور ” حبیب “
سر نیاورده برون ساز ” صبا “ می میرد

عمر ” شهنازی “ و استاد ” عبادی “ باقی
قمریان زنده اگر بلبل ما می میرد

ضرب ” تهرانی “ و آواز ” بنان “ را برسید
گو کجایید که استاد شما می میرد

آخر این شور و نوا بدرقه ی راه صبا
که هنر می رود و شور و نوا می میرد

از وفاداری این قبله ی ارباب هنر
رخ نتابید خدا را که وفا می میرد

از محیط خفقان آور تهران پرسید
که هنر پیشه اش از غصه چرا می میرد

عمر جاوید به هر بی هنر ارزانی نیست
علت آن است که خود آب بقا می میرد

مرگ و میری عجب افتاد در آفاق هنر
که همه شاهد انگشت نما می میرد

مردن مرد هنرمند نه چندان دردست
این قضایی است که هر شاه و گدا می میرد

لیکن آن جا که غرض روی هنر پرده کشید
دین و دل می رمد و ذوق و ذکاء می میرد

باغبان تا سر مهرش همه با هرزه گیاست
گل خزان می شود و مهر گیاه می میرد

رنج هایی همه بیهوده که در آخر کار
عشق می ماند و هر حرص و هوا می میرد

” شهریارا “ نه صبا مرده خدا را بس کن
آن که شد زنده ی جاوید کجا می میرد

                                                   "شهریار"

از تو بگذشتم...


از دیوان شهریار

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

می روم تا که به صاحبنظری باز رسم

دلِ چون آینة اهل صفا می شکنند

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

شهریارا غم آوراگی و در بدری

رفتم ازکوی تو لیکن عقب سرنگران

تو بمان و دگران وای بحال دگران

محرم ما نبود دیدة کوته نظران

که ز خود بی خبرند این زخدا بی خبران

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

فقط به خدا اعتماد کن


روزی مردی از خدا دو چیز درخواست نمود : یک گل و یک پروانه.امّا چیزی که خدا در عوض به او بخشید ، یک کاکتوس بود و یک کرم . 

There was a man who asked god for a flower and a butterfly. But instead God gave him a cactus and a caterpillar

مرد غمگین شد. او نمی توانست درک کند که چرا درخواستش به درستس اجابت نشده. با خود اندیشید : خب ، خدا بندگان زیادی دارد که باید به همه ی آنها توجّه کند و مراقب شان باشد. و تصمیم گرفت که دیگر در این باره سوالی نپرسد

The man was sad. he didn`t understand why his request was mistaken. then he thought : oh well , God has too many people to care for. and decided not to question

بعد از مدتی مرد تصمیم گرفت به سراغ همان چیز هایی برود که از خدا خواسته بود و حالا به کلی فراموش شان کرده بود. در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر از خاک ، گلی بسیار زیبا روئیده است و آن کرم زشت به پروانه ای زیبا تبدیل شده است

After sometime  , man went to check up on his request that had left forgotten. to his surprise , from the thorny and ugly cactus a beautiful flower had grown and the unsightly caterpillar had been transformed into the most beautiful butterfly

خدا همیشه کارها را به بهترین نحو انجام می دهد. راه خدا همواره بهترین راه است ، اگر چه به نظر ما غلط بیاید. اگر از خدا چیزی خواستید و چیز دیگری دریافت کردید ، به او اعتماد کنید. مطمئن باشید آنچه را که نیاز دارید ، همواره در مناسب ترین زمان به شما می بخشد

God always does things right. his way is ALWAYS the best way , even if to us it seem all wrong. if you asked god for one thing and receive another , TRUST. you can be sure that He will always give you what you need at the appropriate time

آنچه می خواهید ، همیشه آن چیزی نیست که نیاز دارید ! خدا هیچگاه به درخواست های ما بی توجّهی نمی کند ، پس بدون هیچ شک و تردید یا گله و شکایتی به او روی آورید

What you want , is not always what you need! God never fails to grant our petitions , so keep on going for Him without doubting or murmuring

خداوند بهترین چیز ها را به کسانی می بخشد که انتخاب ها را به او واگذار می کنند

God gives the very best to those who leave the choices up to him

منبع : وبلاگ عشق فقط عشق خدا

استفاده از فرصتها؟!

 نحوه شکار ماهی بوسیله تکه نانی به عنوان" طعمه " این بار انسان صیاد نیست!!!در نوع خودش جالب توجه است !لطفا نگاه کنید.

                                           لطفا اینجا کلیک کنید

کلمات قصار

     هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:

ثروت، بدون زحمت- لذت،بدون وجدان- دانش،بدون شخصیت

تجارت ،بدون اخلاق- علم ،بدون انسانیت

عبادت،بدون ایثار

سیاست ،بدون شرافت

کلمات قصار

وقتی یکی از درهای شادی بسته می شود،در دیگری باز می شود،ولی اغلب،ما آن قدر به در بسته نگاه می کنیم،که در باز شده را نمی بینیم.

کلمات قصار

اگر روزی ترکت کردند , بدان با تو بودن لیاقت می خواهد.

 


 

ستیز من با تاریکی است و برای نبرد با تاریکی شمشیر نمی کشم چراغ می افروزم. کوروش کبیر

تفاوت آدم ها...

تفاوت آدمها

- آدم‌های بزرگ درباره ایده‌ها سخن می‌گویند؛ آدم‌های متوسط درباره چیزها سخن می‌گویند و آدم‌های کوچک پشت سر دیگران سخن می‌گویند.


- آدم‌های بزرگ درد دیگران را دارند؛ آدم‌های متوسط درد خودشان را دارند و آدم‌های کوچک بی‌دردند.


- آدم‌های بزرگ عظمت دیگران را می‌بینند؛ آدم‌های متوسط به دنبال عظمت خود هستند و آدم‌های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می‌بینند.


- آدم‌های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند؛ آدم‌های متوسط به دنبال کسب دانش هستند و آدم‌های کوچک به دنبال کسب سواد هستند.


- آدم‌های بزرگ به دنبال طرح پرسش‌های بی‌پاسخ هستند؛ آدم‌های متوسط پرسش‌هایی می‌پرسند که پاسخ دارد و آدم‌های کوچک می‌پندارند پاسخ همه پرسش‌ها را می‌دانند.


- آدم‌های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند؛ آدم‌های متوسط به دنبال حل مسئله هستند و آدم‌های کوچک مسئله ندارند.


- آدم‌های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی‌گزینند؛ آدم‌های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می‌دهند و آدم‌های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می‌گیرند


 

گنجینه دل

چشم فرو بسته اگر وا کنی

در تو بود هر چه تمنا کنی

عافیت از غیر نصیب تو نیست

غیر تو ای خسته طبیب تونیست

از تو بود راحت بیمار تو

نیست به غیر از تو پرستار تو

همدم خود شو که حبیب خودی

چاره خود کن که طبیب خودی

غیر که غافل ز دل زار تست

بی خبر از مصلحت کار تست

بر حذر از مصلحت اندیش باش

مصلحت اندیش دل خویش باش

چشم بصیرت نگشایی چرا؟

بی خبر از خویش چرایی چرا؟

صید که درمانده ز هر سو شده است

غفلت او دام ره او شده است

تا ره غفلت سپرد پای تو

دام بود جای تو ای وای تو

خواجه مقبل که ز خود غافلی

خواجه نه ای بنده نا مقبلی

از ره غفلت به گدایی رسی

ور به خود آیی به خدایی رسی

پیر تهی کیسه بی خانه ای

داشت مکان در دل ویرانه ای

روز به دریوزگی از بخت شوم

شام به ویرانه درون همچو بوم

گنج زری بود در آن خاکدان

چون پری از دیده مردم نهان

پای گدا بر سر آن گنج بود

لیک ز غفلت به غم و رنج بود

گنج صفت خانه به ویرانه داشت

غافل از آن گنج که در خانه داشت

عاقبت از فاقه و اندوه و رنج

مرد گدا مرد و نهان ماند گنج

ای شده نالان ز غم و رنج خویش

چند نداری خبر از گنج خویش؟

گنج تو باشد دل آگاه تو

گوهر تو اشک سحرگاه تو

مایه امید مدان غیر را

کعبه حاجات مخوان دیر را

غیر ز دلخواه تو آگاه نیست

ز آنکه دلی را به دلی راه نیست

خواهش مرهم ز دل ریش کن

هر چه طلب می کنی از خویش کن

 

“رهی معیری”

ذهن شما از درک این تصاویر عاجز است!!!

عکس های زیر را از بالا به پایین نگاه کنید!!!!!! 
پیتر تامپسون استاد دانشگاه یورک، در سال 1980عکس مارگارت تاچر-نخست وزیر وقت انگلیس- را دستکاری کرد و این پدیده را در آن اعمال کرد. این عکس به قدر مشهور شد که به دستکاری‌های اینچنینی عکس‌ها، اصطلاح پدیده یا اثر تاچر اطلاق شد. خوب نگاه کنید:
[تصویر:  2sboc6qkmfaw6p94cg.jpg]

به عکس‌های بالا دقت کنید، عقیده شما در مورد آنها چیست؟اصولآ چیز خاصی نظر شما را جلب کرد؟شما به علت عادتهای ذهنیتان از درک درست این تصاویر ناتوانید. گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیستباور نمی‌کنید؟
[تصویر:  wyt0nxlw1qhfrftdag.gif]
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

[تصویر:  kqhhcwbhwhmbpiru96g9.jpg]

بله این هم نمونه دیگریست از خطای پردازش مغز شما و نه چشمتان. (اگر اعتماد نمی کنید مانیتورتان را بلعکس کنید.)

همان مغزی که باورهای شما را میسازد باورهایی که دودستی به آنها چسبیده اید.


ضرب المثل فرانسوی

صائقه به قلل بزرگ اصابت میکند .

اصل قورباغه ای

اصل قورباغه ای

اگر یک قورباغه تیزهوش و شاد را بردارید و داخل یک  ظرف  آب جوش بیندازید قورباغه چه کار می کند؟
 
بیرون می پرد! در واقع قورباغه فورا به این نتیجه می‌رسد که لذتی در کار نیست و باید برود!

حالا اگر همین قورباغه یا یکی از فامیل‌هایش را بردارید و داخل یک ظرف آب سرد بیندازید وبعد ظرف را روی اجاق بگذارید و به تدریج به آن حرارت بدهید قورباغه چه کار می کند؟

استراحت میکند...چند دقیقه بعد به خودش می گوید: ظاهرا آب گرم شده است و تا چشم به هم بزنید یک قورباغه آب پز آماده است.

نتیجه اخلاقی داستان!

زندگی به تدریج اتفاق می افتد.ماهم می توانیم مثل قورباغه داستانمان ابلهی کنیم وبه گرمای تدریجی آب عادت کنیم و وقت را از دست بدهیم وناگهان ببینیم که کار از کار گذشته است .همه ما باید نسبت به جریانات زندگی مان آگاه وبیدار باشیم.

سوال؟
اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید وببینید که بیست کیلو چاق شده اید نگران نمی شوید؟
البته که می شوید!سراسیمه به بیمارستان تلفن می زنید: الو، اورژانس، کمک، کمک، من چاق شده ام!
اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و... آیا باز هم همین عکس العمل را نشان می دهید؟ نه! با بی خیالی از کنارش می گذرید.

برای کسانی که ورشکسته می شوند، اضافه وزن می آورند، طلاق می‌گیرند، یا آخر ترم  مشروط  می شوند، این حوادث دفعتا اتفاق نمی افتد یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار و سپس می پرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟

زندگی ماهیت انبار شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می‌شود، مثل قطره های آب که صخره‌های سنگی را می فرساید.

اصل قورباغه‌ای به ما هشدار می‌دهد که مراقب شرایطی که به آن عادت می‌کنید باشید!‌

ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: به کجا دارم می روم؟ آیا من سالمتر، مناسبتر، شادتر و ثروتمندتر از سال گذشته‌ام هستم؟ و اگر پاسخ منفی است بی‌درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم.

خلاصه کلام


شاید این نکته رعب انگیز باشد اما واقعیت این است که هیچ ثباتی در کار نیست یا باید به جلو پیش بروید یا بلغزید وپایین بیفتید.
 
برگرفته از کتاب آخرین راز شاد زیستن
نوشته آندره متیوس

 

سخنان گوته

اشخاص بزرگ و با همت به کوه مانند، هر چه به ایشان نزدیک شوی عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند که چون کمی به آنان نزدیک شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکار سازند. گوته

بتهوون

موسیقی [ مانند ] کشوری است که روح من در آن حرکت می کند. در آنجا هر چیز، گلهای زیبا می دهد و هیچ علف هرزه ای در آن نمی روید. اما تعداد کمی از افراد می فهمند که در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته است.((لودویگ وان بتهوون))    

وصیت نامه حسین پناهی

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید
: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم !